مشروح گفتگوي حجت الاسلام رحيميان در برنامه تلويزيوني جهان آرا

ساخت وبلاگ

 


امام مستکبرين و رژيم شاه را مثل سگ درنده مي دانستند و مي‌گفتند در مقابل اين سگ اگر ايستاديد و تهاجم کرديد، فرار مي‌کند، اگر چنان‌چه عقب‌نشيني کرديد و ترسيديد پاچه تو را مي‌گيرد، اگر بيشتر ضعف نشان داديد، پاي تو را مي‌گيرد و اگر بيشتر ضعف نشان داديد، تا تو را ندرد، دست از سرت برنمي‌دارد و تو را نابود مي‌کند.
گروه سياسي - رجانيوز: قسمت بيست و يکم برنامه جهان‌آرا شب گذشته (11 بهمن) روي آنتن شبکه افق سيما رفت.
ب
ه گزارش پايگاه خبري تحليلي فرزانگان اميدوار به نقل از رجانيوز:در آستانه سالروز ورود امام خميني(ره) به ايران، قسمت بيست و يکم برنامه جهان‌آرا نيز با موضوع اسلام مورد نظر امام(ره) روي آنتن شبکه افق سيما رفت.
ميهمان اين قسمت از برنامه جهان‌آرا حجت‌الاسلام والمسلمين رحيميان، از شاگردان و ملازمان امام از ابتداي شروع نهضت انقلاب اسلامي تا ارتحال ايشان بود. وحيد يامين‌پور نيز به‌عنوان مجري
و کارشناس در اين برنامه حضور داشت.
در ادامه متن کامل اين گفت‌وگو را از نظر مي‌گذرانيد:
يامين‌پور: فردا 12 بهمن‌ماه سالروز ورود امام خميني(ره) به ميهن عزيزمان است. بي‌شک تاريخ ايران را مي‌توان به قبل و پس از اين اتفاق تقسيم کرد. ما از 12 بهمن وارد تاريخ جديد ايران مي‌شويم و اين شانس خيلي بزرگي است که در چنين تاريخي زندگي مي‌کنيم و اين حوادث و وقايع را از نزديک ديديم و از سر گذرانديم. امام خميني(ره) در کنار اينکه يک شخصيت بزرگ، تاريخي، باشکوه و محبوب بودند در قبال اينکه چه خوانش، چه روايت و چه نظريه‌اي را از اسلام پذيرفته بودند و آن را مبدأ نهضت تاريخي خود قرار داده بودند حرف و حديث بسيار است. چه زماني که در متن و بطن اين نهضت بودند و منتهي به انقلاب اسلامي ايران در سال 57 شد و چه پس از آن در دوران رهبري خودشان و چه پس از ارتحال ايشان، اين مباحث معرکه افکار و آرا بوده و هم‌چنان هست. اين نکته بسيار مهمي است که ما اگر به ديدگاه‌هاي حضرت امام تقرب پيدا نکنيم و نزديک نشويم و آنها را درست دريافت نکنيم و به نسل جديد درست منتقل نکنيم و مکرر آنها را متذکر نشويم، چه‌بسا از آرمان هاي حضرت امام فاصله بگيريم و اين لطمه خيلي بزرگي است. آش اين‌قدر شور شد که رهبر معظم انقلاب اسلامي دو سال پيش از اين در سالگرد ارتحال حضرت امام در حرم ايشان تمام سخنراني خود را به موضوع تحريف امام اختصاص و هشدار دادند که مردم بايد هوشيار و مراقب باشند که از تفکر ايشان جدا نشويم. تفکر حضرت امام محکمات و متشابهاتي دارد که بسياري علاقمند هستند با آويختن به متشابهات افکار حضرت امام، ايشان را طور ديگري معرفي کنند. چه‌بسا امروز کساني در نزديکي و بين ما مدعي معرفي امام باشند، ولي از مباني و امهات و محکمات تفکر امام فاصله داشته باشند و اين خطر بسيار بزرگي است.
جناب آقاي رحيميان براي مردم ايران چهره شناخته‌شده‌اي است، ولي من ايشان را براي جوان‌ترها که خيلي با ايشان آشنا نيستند معرفي مي‌کنم. ايشان از سال 41 در محضر امام تلمذ کردند. سال 45 به نجف رفتند و هم‌چنان در محضر امام بودند. بيش از يک شاگرد يا طلبه به‌عنوان يک سرباز و يار امام نقش ايفا کردند. پس از بازگشت امام به ايران ايشان در تمام دوران رهبري و زعامت بنيان‌گذار کبير انقلاب اسلامي به‌عنوان يکي از مسئولين دفتر حضرت امام حضور داشتند و خدمت کردند. آقاي رحيميان شايد بيش از بسياري از آدم‌هايي که شما اسم آنها را شنيده‌ايد و تصويرشان را ديده‌ايد با امام نه فقط خاطره، بلکه ما ايشان را به‌عنوان يکي از اساتيدي که با تفکر حضرت امام به‌دقت و باظرافت آشنا هستند مي‌شناسيم.
آقاي رحيميان! به‌نظر مي‌رسد بايد کمي قبل از انقلاب برويم و از همان دهه 40 آغاز کنيم. حضرت امام(ره) در متن حوزه علميه قم تحصيل کردند و به‌عنوان يک طلبه و يک شخصيت فاضل و مرجع تقليد معرفي شدند، ولي گويا قرائت و درک ايشان از اسلام با سايرين تفاوتي داشت و همين باعث شد از حوزه‌اي که خيلي‌ها توقعات چنين کاري نداشتند، يک‌دفعه وارد چنين عرصه سياسي و اجتماعي شود. من از نقطه عزيمت حضرت امام بحث را آغاز مي‌کنم. تفاوت نگاه امام با سايرين کجا بود؟
رحيميان: حضرت امام محو در مفاهيم قرآن به‌صورت جامع بود. امام، اسلام را به‌گونه متفاوتي از کساني که در آن زمان بودند شناخت و باور داشت، در آن زمان شايد وجه غالب در حوزه‌هاي عمليه و حتي حوزه قم که حضور داشتيم اين بود که روحانيت بايد جداي از مسائل سياسي و مسائل روز باشد. روزنامه خواندن کأنه يک امر منکر در فضاي حوزه بود. راديو گوش دادن يک امر کاملاً مستنکري بود. ياد مرحوم شهيد محمد منتظري را گرامي مي‌دارم، ايشان اسم راديو را کتاب دعا گذاشته بود. به بهانه‌هاي مختلف به منزل بعضي آقايان مي‌رفت. يک‌بار منزل پدر ما آمده بود. معمولاً به‌صورت عمدي راديوي خود را آنجا جا مي‌گذاشت. يک پولي هم به‌اندازه راديويي که مي‌گذاشت معمولاً از آن ميزبان قرض مي‌گرفت که راديوهاي بعدي را بخرد. آن راديو آنجا مي‌ماند و براي مدتي در کمد مخفي مي‌شد تا کسي نبيند. چون امري خيلي منکر بود که يک روحاني اخبار گوش دهد. فضا به‌صورت عموم در حوزه‌ها اين‌گونه بود. نجف هم همين‌طور بود. اگر راديو داشتيم بايد مخفي مي‌کرديم و اخبار را به‌صورت قاچاق و در خفا بايد گوش مي‌داديم.
يامين‌پور: خلاف شئون طلبه‌ها و روحانيت به‌شمار مي‌رفت.
رحيميان: بله، به‌هرحال اگر بخواهيم فضاي آن زمان حوزه‌ها و آن ذهنيت حاکمه بر حوزه‌ها و زمام‌داران آن را توصيف کنيم، طبعاً پديده امام يک پديده غيرعادي و شگفت‌انگيري بود. امام از سال 41 وارد عرصه مبارزه شد. البته اين نکته را بايد عرض کنم که تفکر امام قبل از آغاز نهضت از دو جهت شکل مي‌گيرد. يکي از بعد معنوي؛ اما در طول 40 سال، يعني تقريباً از 21 سالگي تا 62 سالگي که نهضت شروع مي‌شود، از بعد معنوي به اوج خودسازي و معنويت والا دست پيدا کرده است. اين نکته اساسي شخصيت حضرت امام است که آن نفوذ کلام و جذابيت خارق‌العاده حضرت امام در درجه اول و قبل از آغاز نهضت و همچنين مسئله تفکر سياسي حضرت امام، نشئت گرفته از آن معنويت و عبوديت محض و خالص امام در درگاه خداوند متعال است.
يامين‌پور: آثار اخلاقي و عرفاني امام هم مربوط به همان سال‌ها است؟
رحيميان: در همان مبدأ و قبل از سال 41 نوشته شده است. طي اين مراحل داستان‌هاي زياد دارد. انس و ارتباط ايشان با مرحوم آيت‌الله شاه‌آبادي و دوستاني که آن زمان داشتند مثل آقاي معلم دامغاني که هم‌درس ايشان در خواندن فصوص نزد مرحوم شاه‌آبادي بود و نکاتي که از مرحوم معلم دامغاني شنيده‌ام، چيزهاي عجيب و غريبي است که نشان مي‌دهد امام اوج تکامل معنوي خود را در آن دوره طي کرده است. از بعد علمي، فقه و اصول و ساير رشته‌هاي اسلامي هم حضرت امام اين تکامل را طي کرده بودند.
در همين حال امام آن نگاه خاص خود نسبت به اسلام و برداشتي که از قرآن مي‌کند -که بعدها در سير تکاملي خود در سال‌هاي آخر عمرشان با تعبير اسلام ناب محمدي(ص) و تقابل آن با اسلام آمريکايي تبيين مي‌کنند- اين مسئله را در متن حرکت و حتي نوشته‌هاي خود مي‌آورد که آغاز  يکي از قديمي‌ترين نوشته‌هاي حضرت امام که الان هم در کتابخانه وزيري يزد وجود دارد و در سال‌هاي زيادي قبل از آغاز نهضت آن متن را يادداشت کردند با اين آيه است که «إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَة أَن تَقُومُوا لِلّهِ» (سوره سباء، آيه 46)، و اين نه فقط يک توصيه و موعظه براي شاگردان و دست‌پروردگان او بود، بلکه حقيقتي است که آن‌موقع در عرصه تکاملي حضرت امام شکل گرفته است. «قيام لله» آن شاکله اصلي حضرت امام است. آن‌وقتي که شرايط اقتضا مي‌کند و بعد از رحلت آيت‌الله بروجردي که آن‌زمان ايشان حريم آيت‌الله بروجردي را حفظ مي‌کند و در سايه ايشان حرکت مي‌کند و حتي اگر حرکت‌هاي سياسي در آن زمان داشته باز هم در سايه آيت‌الله بروجردي است، بلکه از رحلت آيت‌الله بروجردي و هم‌زمان با پيش‌آمدن لوايح ايالتي و ولايتي امام، نهضت خود را آغاز مي‌کند.
امام در آغاز نهضت شهرتي نداشت و حتي در قم هم شناس نبود
اين موضوع برخلاف محتواي بعضي سريال‌ها است که اخيراً پخش مي‌شود که از قول همان درباري‌ها نقل مي‌کند «الان کسي بنام روح‌الله خميني هست که خيلي نفوذ و شهرت دارد». در همان آغاز اين‌گونه امام را ترسيم کردند. نه، اين‌طور نبود. اتفاقاً در آغاز نهضت، جز در محافل علمي و نخبگان حوزوي امام شهرتي نداشت و در جامعه شناخته‌شده نبود. حتي در قم امام ناشناس بود. امام بعد از اينکه با دست خالي و بدون عِده و عُده و صرفاً با توکل به خداوند متعال، با همه وجود جان خود را کف دست گذاشت و وارد عرصه مبارزه فعال و تهاجمي در مقابل رژيم و پشتيبانان رژيم شد، بعد از اين ورود شجاعانه يک‌باره شخصيت امام شناخته شد و محبت و علاقه مردم نسبت به امام شروع شد.
يامين‌پور: يعني همه اين قضايا بعد از رحلت آيت‌الله بروجردي و بعد از سال 41 است؟
رحيميان: بعد از رحلت آيت‌الله بروجردي قم عمدتاً سه مرجع مشهور داشت. تا قبل از پاييز سال 41 که نهضت شروع شد، آن سه مرجع در شهرت در قم و سطح کشور از امام جلو بودند. در اصفهان معدود روحانيوني بودند که بعد از رحلت آيت‌الله بروجردي تقليد از امام را شروع کردند. عامه مردم و حوزه‌ اصفهان اصلاً توجه و شناختي از حضرت امام نداشتند.
يامين‌پور: نکته دقيقاً همين است که چه حرف و حديثي در باره حضرت امام در حوزه عمليه قم بين فضلا و علما و طلاب رايج بود که حتي تاحدود بسياري امام را منزوي مي‌کرد. اين يک قرائتي از اسلام و فقه جعفري است که يک مثال و نمونه بارزي مثل حاج‌آقا روح‌الله را منزوي مي‌کند، چرا؟ چون ايشان فردي بوده که سال‌ها پيش، ماشين کرايه‌اي مي‌گرفته و به تهران مي‌آمده و به‌قول شما کارهاي قاچاقي انجام مي‌داده، از جمله پيگيري مسائل سياسي.
جملاتي از امام مي‌خوانم و ناظر به اينها سئوالاتي از شما مي‌پرسم. امام مي‌فرمايند:
    «در شروع مبارزات اسلامي اگر مي‌خواستي بگويي شاه خائن است، بلافاصله جواب مي‌شنيدي که شاه شيعه است. عده‌اي مقدس‌نماي واپس‌گرا همه‌چيز را حرام مي‌دانستند و هيچ‌کس قدرت اين را را نداشت که در مقابل اينها قد علم کند. خون دلي که پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي‌هاي ديگران نخورده است. وقتي شعار جدايي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردي و عبادي شد، و قهراً فقيه هم مجاز نبود از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست و حکومت دخالت نمايد، حماقت روحاني در معاشرت با مردم فضيلت شد. به‌زعم بعضي افراد روحانيت زماني قابل احترام و تکريم بود که حماقت از سروپاي وجودش ببارد، و الا عالم سياس و روحاني کاردان و زيرک، کاسه‌اي زير نيم‌کاسه داشت و اين از مسائل رايج حوزه‌ها بود که هرکس کج راه مي‌رفت متدين‌تر بود. يادگرفتن زبان خارجي کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به‌شمار مي‌رفت. در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم مرحوم مصطفي، از کوزه‌اي آب نوشيد، کوزه‌ را آب کشيدند، چرا که من فلسفه مي‌گفتم. ترديدي ندارم اگر همين روند ادامه مي‌يافت وضع روحانيت و حوزه‌ها، وضع کليساهاي قرون وسطي مي‌شد که خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و کيان و مجد واقعي حوزه‌ها را حفظ نمود.»
لحن حضرت امام و تعابيري که ايشان راجع به وضعيت روحانيت و حوزه‌ها به‌کار مي‌گيرند خيلي لحن سوزناک و تندي است و در واقع معرفي مي‌کنند که چطور من از اين فضاي رايج حوزه‌ها فاصله گرفتم. در صدر اين جمله، جمله‌اي است با اين تعبير که «اگر مي‌خواستي بگويي شاه خائن است، بلافاصله جواب مي‌شنيدي که شاه شيعه است»، اينجا يک سئوال پيش مي‌آيد، آيا جريان مقابل حضرت امام شاه‌دوست بودند، علماي درباري بودند و در اين خيانت شريک بودند و يا اين براساس انحرافي از تلقي سياست بود که مي‌گفتند حالا يک شاه شيعه‌اي است، براي چه ما بايد دخالت کنيم و اجازه دهيم کارشان را بکنيم؟
رحيميان: يک سندي را من از نزديک ديدم، ولي به آن صورت گفته نشده، مثل مواردي که به‌خط امام در صحيفه ايشان آمده، در باره نجف، نامه‌اي که يکي از مرحومين به امام راجع به حوزه نجف نوشته بود، داستاني را ديده و نوشته و بعد امام به آن فرد جواب مي‌دهد. در نامه‌اي که امام جواب دادند اين‌طور آمده: و اما در ارتباط با حوزه نجف، «صَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَدْيً وَ فِي الْحَلْقِ شَجيً». امام، بخشي از خطبه شقشقيه حضرت امير(ع) را در مقابل آن جريان‌هايي که اميرالمؤمنين(ع) با آن کوه صبر و عظمتش آن تعبير را دارد که خار در چشم و استخوان در گلو، در باره بعضي از عناصر در حوزه نجف بيان مي‌کند. البته در قم و آن زماني که امام آن جمله را در باره حاج‌آقا مصطفي بيان مي‌کنند، در همان‌جا تصريح مي‌کنند که ناظر به مسئله فلسفه و عرفان بوده است، نه الزاماً در باره مسائل سياسي، چون آن‌موقع اصلاً نمود بيّني در باره ايفاي نقش سياسي حضرت امام براي حوزه مشخص نبوده است. در نجف مشخصاً آن گلايه و درددلي که مي‌کند ناظر به همان بعد نهضت و حرکت سياسي حضرت امام است. در قم و عموم مجامع حوزوي اين حرکت امام، حرکتي غريب بود. البته يکي از بزرگ‌ترين هنرهاي امام اين بود که خيلي افراد را در اين راه آورد. من آن‌موقع سعي مي‌کردم بفهمانم که پشت پرده خيلي افراد را خبر نداريد. اين را به‌عنوان فضيلت آنها تلقي نکنيد، اين را به‌عنوان فضيلت و تلاش امام تلقي کنيد. من در جريان بودم که امام چقدر با سعه صدر و محبت و اخلاق فوق‌العاده تلاش مي‌کرد که اين آقايان را همراه کند. يعني اگر مراجع در آن‌زمان تا يک حدي با حضرت امام همراه شدند، اين محصول تلاش فوق‌العاده حضرت امام براي جذب و همراه کردن آنها در مسير نهضت بود که در بعضي موارد موفق بود، در بعضي موارد نسبتاً موفق و در بعضي موارد هم امام موفق نشدند. ماجراهايي مثل آيت‌الله شريعتمداري پيش آمد که نهايتاً در تقابل با نهضت بود که البته خيلي از مسائل آن آشکار شد و داستان عجيب خلق مسلمان پيش آمد. هنر امام در زمينه همراه و همگام‌سازي حوزه‌ها و مخصوصاً بزرگان در حوزه خيلي سخت‌تر و برجسته‌تر از هنر مقابله با مستکبرين و طاغوت‌ها است.


ادامه مطلب را از اينجا بخوانيد...

افشاگري خبرنگار اصلاح طلب...
ما را در سایت افشاگري خبرنگار اصلاح طلب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akusarevelayat1 بازدید : 241 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت: 6:58