به گزارش پايگاه خبري تحليلي فرزانگان اميدوار به نقل از کيهان/حسين شمسيان:«آن چيزي است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر ميدهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصميمسازي و تصميمگيري؛ آن عبارت است از نفوذ براي تغيير باورهاي مردم؛ آن عبارت است از نفوذ براي تغيير محاسبات. ما که مسئول هستيم و نشستهايم اينجا، يک محاسبهاي داريم براي کارهاي خودمان، يک محاسبهاي ميکنيم؛ اين محاسبه نتيجهاش اين ميشود که اينجور موضع بگيريم؛ اگر محاسبه ما را توانستند تغيير بدهند، موضعگيري ما تغيير پيدا خواهد کرد. يکي از کارهاي اساسي آنها اين است: تغيير محاسبهها در مسئولين؛ تغيير باورها در مردم؛ تغيير در مراکز تصميمسازي و تصميمگيري، مجموعههايي که تصميمسازي ميکنند و تصميمگيري ميکنند. اين آن کار خطرناکي است که تهاجم به مباني انقلاب در آن هست، تهاجم به بنيانهاي حافظ و محافظ هست….در يک کلمه: تلاش در اين جنگ نرم، زمينهسازي براي تهي شدن نظام از عناصر قدرت است؛ ميخواهند کاري کنند که نظام اسلامي از عناصري که در درون او است و مايه اقتدار او است، تهي بشود و خالي بشود. وقتي ضعيف شد، وقتي عناصر قدرت در او نبود، وقتي اقتدار نبود، ديگر از بين بردنش و کشاندنش به اين سَمت و به آن سَمت، کار مشکلي براي ابرقدرتها نخواهد بود؛ ميخواهند او را وادار کنند به تبعيّت...» اينها بخشي از هشدار مهم و تکان دهنده رهبر عزيز انقلاب بود که ششم خرداد ماه سال جاري در ديدار رئيس و اعضاي مجلس خبرگان رهبري بيان شد و برگ جديدي از تهديدات دشمن و پروژه نفوذ را ترسيم نمود.
انتظار عمومي و بخصوص نخبگان اين بود که با اين روشنگري و تبيين دقيق، بلافاصله اتاق فکرهاي مهم و مطلعي تشکيل و بنا را بر عملياتي کردن اين هشدار بگذارند تا در قالب يک برنامه مدون،پروژه نفوذ در اين مراکز، شناسايي و خنثي شود. اما آيا آنچه اتفاق افتاده با آنچه که کشور و نظام ما را تهديد ميکند، متناسب و هماندازه است!؟
ابتدا به چند مصداق در حوزه نفوذ که پيش از اين کيهان درباره بعضي از آنها مفصلا روشنگري کرده است توجه بفرماييد:
1- نظام آموزشي کشور، از مهمترين مباني پيشرفت يا سقوط قلمداد ميشود. جامعه ما با ميليونها کودک و نوجوان،سالهاست در برزخ يک نظام آموزشي ملي و اسلامي دست و پا ميزند و فرجام همه تلاشها -خوب يا بد- همين است که جلوي چشم پدران و مادران اين مرز و بوم است. مقدمه اين ساختار،مهد کودکها است. از دوسال پيش،کيهان در گزارشهاي مستند و متعددي،نسبت به بيبرنامگي و فقدان راهبرد در اين حوزه خطير و نفوذ جرياني بسيار دقيق و هوشمند هشدار داد. گفتيم و نوشتيم که ساختار مهد کودکهاي ما با روش«مونته سوري»برپاست و خبري از نسخه بومي و ملي اين ماجرا نيست! نوشتيم که سامسونگ و همسر فلان سفير اروپايي و آسيايي براي کودکان دلبند ما، دايه عزيزتر از مادر شدهاند و مهد کودک ميسازند! از مناطق مرزي و محروم گفتيم که حساب شده و هوشمند، بچههاي ما را يکي يکي طعمه سيستمهاي آموزشي خود کرده و ميکنند و... رهبر معظم انقلاب در همين خصوص فرموده بودند؛« هوشيار باشيم؛ من چند روز قبل از اين، گفتم که اينها در صدد نفوذند، درصدد رخنه کردن؛ اين رخنه از جاهاي مختلفي ممکن است باشد؛ مواظب باشيد. يک وقت آدم خبر ميشود که فرض بفرماييد فلان سازمان آمده يک بخشي از مجموعه فرهنگي ما را -مثلاً فرض کنيد مهدکودکها را- به يک شکل خاصّي دارد هدايت ميکند؛ اين را آدم ميفهمد، بعد که نزديک ميشود ميبيند کار خطرناکي و کار بزرگي است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اينها رخنه است؛ در زمينههاي گوناگون؛ در زمينههاي اقتصادي، در رفتوآمدها، در همه دستگاهها...»
2- در سالهاي قبل، از توطئه دشمن براي شناسايي و شکار نخبگان ايراني نوشتيم و هشدار داديم که شبکهاي هوشمند و حساب شده، دائما در حال رصد دانشگاههاي ماست تا بهترين فرزندان ايران را به شکلهاي گوناگون شکار کند. گاهي آنها را به دانشگاههاي خود براي ادامه تحصيل ميکشند و براي هميشه نمکگير سفره شوم خودشان ميکنند. گاهي در اين حد هم قابل نميدانند! و در عوض دعوت به کشورشان، با همکاري - آگاهانه يا غيرآگاهانه- برخي مسئولان داخلي، ايدهها و خلاقيتهاي جوانان نخبه و تحصيلکرده کشورمان به ثمن بخس و به هيچ و پوچ در قالب فريبنده و اغوا کننده «استارتاپ ويکند» خريداري ميشود. چندين و چند نفر از مسئولان در سطوح مختلف آموزش عالي، رسما براي شکارچيان خارجي تور بازديد از دانشگاهها و نمايشگاههاي توانمندي آنها در سراسر کشور برگزار کردند و حتي در برخي دانشگاهها کار به شکار در قالب دفتر همکاريها و... رسيد! کيهان در اين باره فراوان نوشت و زنگ خطرها را به صدا درآورد اما طبق معمول آنچه رخ داد ارسال تکذيبيهها و ديدارها و ... براي لاپوشاني حقيقت بود! رهبر عزيز انقلاب، در اين باره نيز هشدار داده و فرموده بودند؛ «اين را هم من همينجا به شما بگويم که ما جلسات و نمايشگاههايي داريم براي نمايش پيشرفتهاي علمي و مانند اينها؛ اين خيلي چيز خوبي است منتها مراقب باشيد که اين کانوني براي معرّفي استعدادهاي ما به آدمهاي بيگانه نباشد؛ شما بچّهها را اينجا معرّفي کنيد، آنها شناسايي کنند و بيايند بردارند [ببرند]؛ نه، قبل از اينکه او شناسايي بکند، دستگاههاي خودمان شناساييشان کنند. نميشود اينها را پشت پرده پنهانشان کرد، بالاخره آشکار ميشوند، امّا دستگاههاي داخلي خودمان قبل از ديگران اينها را شناسايي کنند، اينها را جذب کنند، به اينها کار بدهند. هيچ جواني نيست که محيط زندگي خودش و خانواده خودش را ترجيح ندهد بر غربت؛ [آنها] در کنار غربت، برايش يک امتيازي ميگذارند، شما ميتوانيد حتّي کمتر از آن امتياز را به او بدهيد و او را براي خودتان و براي کشورش مورد استفاده قرار بدهيد. من به شما عرض بکنم که بنده در دفاع از جامعه نخبگان و از حرکت علمي کشور، تا نَفس دارم ذرّهاي کوتاه نخواهم آمد، و ميدانم که اين حرکت، حرکت بابرکتي است و انشاءالله عاقبتبهخير است.»
3- نوشتيم که يک شرکت همه کاره همه فن حريف، با دهها و صدها شرکت ايراني قرارداد همکاري بسته است. براي آنها نرمافزار نوشته و در اصل چشم و گوش بانکها، شرکتهاي عظيم و مهم ملي، وزارتخانهها و ... شده است. نوشتيم که رئيسان آن شرکت، مجريان پروژه نفوذ در ايرانند و سالهاست در کنار گوش روسا و مديران ارشد جاهاي مختلف و به خصوص مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام،حکم عقل منفصل را بازي ميکنند و همه راهها را به سويي که ميخواهند ميبرند و خاموش و بيصدا بر تصميمات کلان ما اثر ميگذارند. کيهان«آتيه بهار» را با همه ابعاد ممکن آن معرفي کرد و درباره نفوذ اين سرطان خزنده و چراغ خاموش در همه مراکز مهم تصميمساز و تصميمگير کشور هشدار داد. زنگ خطرها را به صدا در آورد و تذکر داد که غفلت از اين شبکه نفوذ، باعث تکرار ماجراي«آچيلان» در ابعادي به مراتب وسيعتر و حساستر خواهد شد به نحوي که جبران آن يا ممکن نخواهد بود يا مستلزم خسارات و هزينههاي فراوان خواهد بود. حالا و مدتها بعد از آن هشدار،حدود 200 موسسه و بانک و شرکت مهم کشورمان با آتيه بهار، مهمترين قراردادهاي خود را منعقد کردهاند و آنها به عنوان چشم و گوش کشورمان؛ مشغول خدماترساني هستند! اينکه آثار و تبعات چنين ارتباطي چه خواهد بود و ميزان خسارات آن چيست را بايد بعدها در قالب کارشناسيهاي منصفانه و بيطرفانه بررسي کنيم.
4- در مقطعي پروژه آسيبهاي اجتماعي، پر رنگ و محل توجه جامعه شد. ميدانيم که اين، نقطهاي مهم و در عين حال تاريک در کارنامه برخي مسئولان ماست و بايد هر چه زودتر و به بهترين شکل جبران شود. اما نگراني بالاتر از اصل آسيبهاي اجتماعي، جريان هدفمندي است که براي اين موضوع مهم و حياتي، برنامهنويسي و طراحي ميکند. شخصي را در نظر بگيريد که پدرش در زمره افراد رده بالاي سازمان منافقين است و در جريان موشکباران اردوگاه اشرف به هلاکت رسيده است، برادري دارد که کارشناس و مجري صداي آمريکاست و مهمترين و بيپرواترين مواضع را عليه نظام مقدس اسلامي و مردم کشورمان دارد، خودش هم در مقاطع مختلف،عناد و ستيزهجويي با مردم و نظام را به نمايش گذاشته و از بيان و طرح آرزوها و اهداف براندازانهاش ابايي ندارد، حال اين شخص، نسخه رويارويي با آسيبهاي اجتماعي، مواجهه با افراد آسيب ديده و نقش و جايگاه نظام و بودجه و ... را مينويسد و به عنوان يک کارشناس برجسته به برخي مسئولان در حوزههايي خاص ميدهد! آنها آن طرح را از مجاري قانوني عبور داده و تبديل به برنامه اجرايي ميکنند! آيا اين برنامه، در صدد اصلاح امور خواهد بود و به صلاح و صواب خواهد انجاميد!؟ آيا چنين فردي با چنين سوابق و وابستگيها، دلسوز و دغدغهمند براي مردم ما است!؟
آنچه خوانديد، تنها نمونههايي اندک و مختصر از توطئه دشمن براي نفوذ در ساختارهاي تصميمگير و تصميمساز ايران است. يقينا اهداف و برنامههاي شوم آنها به همين ميزان محدود نبوده و نيست و نبايد با سادهانگاري به ماجرا نگريست.
اما جان کلام و منظور از نگارش اين مصاديق،شرح و طرح اين مسئله است که آنها که بايد، در مواجهه با اين پليديها و ناراستيها چه ميکنند؟ کشف و شناسايي يکي دو عنصر نفوذي، خوب و درخور تقدير است. محکوميت آنها هم قابل تشکر است. اما ماجرا تمام ميشود!؟بدون تعارف بايد گفت که هنوز بر بخشهاي مهمي از متوليان امر،نفوذ معنايي جز يک جاسوس دوربين به دست يا يک بمبگذار بد صورت، هويت و تعريفي ندارد و معتقدند اگر از اين دو گذشت،به چيزهاي ديگر ميتوان توجهي نکرد!
اينگونه است که بسياري از افراد حرفهاي و تربيت شده، با ظاهري بسيار موجه و درستکار، بدون داشتن حتي يک فساد اخلاقي يا مالي يا سياسي يا امنيتي و... به يارگيري از داخل سيستم ما و افراد داخل حاکميت ميپردازند، طرحها و حرفهاي خود را با پوششي از زيباترين عبارات و حتي ظاهرا مزين به تعاليم اسلامي و دغدغههاي ارزشمند ديني و ملي به قلم و زبان مسئولان ما ميآورند و خود همچون ناظري خاموش و بياهميت در گوشهاي به تماشاي شاهکارشان مشغول ميشوند! در چنين شرايطي، تقليل دشمن و دشمني کينهتوزانه او به بمبگذاري و حمله مسلحانه-که هميشه بايد در برابر آن هوشيار بود- نشناختن ميدان بازي نيست!؟
اين نگاه غلط در بين متوليان امر باعث شده که هر از چندي، شخص يا اشخاصي بازداشت شوند، مدتي بهانه حقوق بشري دست دشمنان ما بدهند، براي آزادي آنها انواع فشارها و تحميلات به کشور وارد شود، آن افراد محکوم شده يا در فرايندهاي متعارف، مبادله شوند،يکي دومستند مستقل يا تلويزيوني درباره نفوذ آنها توليد و پخش شود و .... شبکه آنها بيبرنامه و تدبير به حال خود رها شود! اينها ميتواند به عنوان کارنامه و سرگرمي ارائه شود اما واقعا علاج قطعي و حقيقي هم محسوب ميشود!؟
اگر جز اين است، چرا با دستگيري عامل يا عوامل نفوذي ،بازهم همان روشهاي قبلي ،همان برنامههاي ديکته شده آنها و بدتر از همه،همان سرپلهاي داخلي آنها بر سر کارند و چيزي در محتوا تغيير نميکند و تنها يک عنصر از عناصر دشمن کم ميشود؟!چرا اين همه اسناد بالا دستي و برنامههاي راهبردي نميتواند گرهاي از کار مردم باز کند و لبخندي بر لبان آنها بنشاند!؟
شناسايي شبکه و رصد آن از اولين تا آخرين فرد، به مراتب، مهمتر و حياتيتر از حذف و محکوميت يک جاسوس به زندان و حتي اعدام است،کاري که بر اساس شواهد، از آن غفلت شده است.
افشاگري خبرنگار اصلاح طلب...
ما را در سایت افشاگري خبرنگار اصلاح طلب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : akusarevelayat1 بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 9 آبان 1395 ساعت: 21:29