اشکال دومی که وجود دارد اصل فرق قائل شدن میان قول خدا و قول رسول (ص) در صحت و سقم است. این مسئله خلاف عقائد تشیع و صریح آیات قرآن و روایات معصومین(ع) است.
کلام و افعال معصومین(ع) حتی اگر وحی منزل قرآنی از سوی خداوند هم نباشد ملهم از وحی است و در عصمت و صحت تام و جامع قرار دارد.
خداوند در آیات 3 و 4 سوره نجم به این امر تصریح کرده است:
و ما ینطق عن الهوی، إن هو الا وحی یوحی: پیامبر از روی هوس سخن نمی گوید، سخن او جز وحیی که به او نازل می شود نیست.
از تفسیر نمونه نیز چنین بر میآید که: این سخن قرآن "ان هو الا وحی یوحی" تنها در مورد آیات قرآن نیست، بلکه به قرینه آیات گذشته، سنت پیامبر را نیز شامل می شود که نهتنها گفتار آن حضرت بلکه رفتار و کردار آن جناب نیز بر طبق وحی الهی است؛ زیرا در آیات 3 و 4 سوره نجم، به صراحت بیان شده است: او از روی هوا سخن نمیگوید، هر چه میگوید وحی است.(تفسیر نمونه، ج 22، ص 481)
خداوند در آیه 150 سوره نساء هم از فرق گذاشتن میان امر خدا و رسول انتقاد کرده است:
إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً: کسانی که خدا و پیامبرانِ او را انکار میکنند و میخواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند و میگویند: «به بعضی ایمان میآوریم و بعضی را انکار میکنیم» و میخواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند.
خداوند متعال در آیه 65 سوره نساء، اطاعت از حکم پیامبر و عدم احساس حرج و ناخشنودی از آن را شرط ایمان میداند:
فَلا وَ رَبِّکَ لا یؤْمِنُونَ حَتَّی یحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لا یجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یسَلِّمُوا تَسْلیماً: به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقی نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع و اختلاف دارند به داوری بپذیرند سپس از حکمی که کردهای در وجودشان هیچ دلتنگی و ناخشنودی احساس نکنند و بهطور کامل تسلیم شوند. لذا تفرق میان امر خدا و رسول باطل است. تمام اقوال و افعال معصوم منطبق بر وحی ، صحیح و دارای عصمت تام است.
خداوند در آیه "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم" دستور تبعیت "مطلق" از امر معصومین(ع) داده است، این در حالی است که اگر بخشی از اقوال و افعال معصومین منطبق بر امر خدا، وحی و دارای عصمت نبود، دستور به اتباع مطلق از معصومین خلاف حکمت الهی و دارای مفسده تلقی می شد.
وقتی خداوند در آیه و لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة، پیامبر را الگوی عالمیان معرفی می کند، نشان از انطباق کامل قول و فعل رسول خدا با امر الهی دارد.
امام صادق(ع) در حدیثی مورد تأیید بودن پیامبر و خطاناپذیری ایشان در همه امور را تصریح فرمودهاند:
و انّ رسول الله’ کان مسدداً موفقاً مؤیداً بروح القُدُس لا یزلّ و لا یخطئ فی شیءٍ ممّا یوسوس به الخلق فتأدّب بآداب الله؛ رسول خدا مسدد، موفق و مؤید به روحالقدس بود؛ گمراهی و خطا در هر آنچه مخلوقات در آن دچار وسواس میشوند، در او راه نداشت؛ پس او مؤدب به آداب الهی بود.» (کافی، 1365: 1/ 266)
در زیارت آل یاسین و زیارت جامعه کبیره، اهل بیت(ع) معیار و معدن حق نامبرده شدهاند که این هم دلیلی بر رد تفکیک میان امر خدا و معصومین است:
اَلْحَقُّ مَا رَضیْتُمُوهُ وَالْباطِلُ مَا اَسْتَخْطُمُوهُ وَالْمَعْرُوفُ مَا اَمَرْتُمْ بِهِ والْمُنْکَرُ ما نَهَیْتُمْ عَنْهُ: حق چیزی است که شما (اهل بیت) آن را پسندیده باشید، و باطل چیزی است که شما آن را نپسندید. آنچه را فرمان دهید خوب و معروف، و آنچه را منع کنید منکر و ناپسند خواهد بود. (آل یاسین)
والحَقُّ مَعَکُم وَ فیکُم وَ مِنْکُم وَ إلَیْکُم وَ أنْتُم أهْلُهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ میراثُ النُّبُّوَةِ عِنْدَکُمْ: و حق، با شما و در وجود شماست و از شما نشئت گرفته و به سوى شما، باز مى گردد و شما، اهل حق و معدن آن هستید.( جامعه کبیره)
نصیحت ائمه مسلمین
ان رسول الله(ص) خطب الناس فى مسجد الخیف فقال: ...ثلاث لا یغل علیه من قلب امرى مسلم: اخلاص العمل لله، و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛ سه خصلت است که دل هیچ فرد مسلمانى با آن خیانت نکند: خالص کردن عمل براى خدا، خیرخواهى پیشوایان مسلمین و همراه بودن با جماعت. (کافی،ج1، 403)
نصیحت ائمه مسلمین بحث مفصلی است که گاهاً در نقد بدان استناد میشود. نصیحت به معنای خیرخواهى است، یعنى هر گفتار یا عملى که در آن خیر منصوح، منظور شده باشد. ریشه این واژه در استعمالات زبان عرب، از «نصحت العسل» به معناى تصفیه و خالص کردن عسل گرفته شده است.
مناسبت این ماده با کارى که ناصح انجام میدهد، از آن جهت است که ناصح نیز کلام و عمل خود را از غش و ناخالصى پاک می کند و هیچ انگیزهاى جز خیرخواهى در لوح جان خود باقى نمیگذارد.
لذا نصیحت به معنای نقد نیست بلکه یک واژه عام است و هر نوع خیرخواهی جهت پیشرفت و تعالی میتواند در دایره نصیحت قرار گیرد.
ائمه مسلمین چه معصوم و چه غیر معصوم خیرخواهی و نصیحت نیاز دارند، خیرخواهی که اعم از کمک فکری، کمک عملی، تبعیت و ... میباشد البته باید توجه داشت همانطور که گذشت، نقد به معنای اشکالگیری در مورد معصومین معنا نخواهد داشت و از دایره نصیحت آن بزرگواران خارج است.
نصیحت به معنای خیرخواهی، در قرآن کریم هم آمده است:
«ابلغکم رسالات ربى و انا لکم ناصح امین: پیام هاى پروردگارم را به شما می رسانم و براى شما خیر خواهى امینم.»
عده اى از محدثان همچون ملا محسن فیض و پس از وى، ملا محمد باقر مجلسى، »نصیحت ائمه مسلمین» را به «اعتقاد، محبت خالصانه و پیروى کامل از ائمه» تفسیر کرده اند. البته این نوع تفسیر منحصر در ائمه معصومین است که عصمت دارند و پس از ایشان در مورد امام المسلمین غیر معصوم همان تعریف اعم از نصیحت قابل استفاده است.
در زیارت جامعه کبیره ناصح بودن اهل بیت نسبت به خدای تعالی مطرح شده است لذا معنای نصیحت در اینجا قطعا نقد نیست و این هم شاهدی برای مطالب فوق است:
و نصحتم له فی السر و العلانیة: و خیرخواهی کردید برای خدا (دین و طریقت الهی) در آشکارا و پنهان .
در زیارتنامه عباس بن علی(ع) ایشان هم اهل نصیحت نامبرده شده است:
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ [جَاهَدْتَ وَ] نَصَحْتَ وَ صَبَرْتَ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ
در زیارت دیگری هم از ایشان آمده است:
أَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَخِیکَ فَنِعْمَ الْأَخُ
حضرت عباس(ع) را می توان بهترین الگوی نصیحت نام برد چرا که او در نصیحت امامش هرگز دست به نقد و تخریب و اعتراض نزد و خیرخواهی خود را با جانفشانی و خلوص و تبعیت از امام حسین(ع) به سرحد اعلا رسانید. و از طرفی همین عباس بن علی(ع) در مقام نصیحت غیر معصوم دست به هرکار خیرخواهانهای می زند و در دایره اعم خیرخواهی قدم برمی داشت.